در مطلب قبل (شکرگزاری به سبک من!) در مورد رابطه توجه به دنیای هستی و شکرگزاری از آنچه که هستیم گفتم
طبیعی هست که آدم وقتی برای اطراف و اطرافیانش اهمیت قائل بشه و خیلی بهشون توجه کنه، ریزبین و بادقت میشه و مسائل رو عمیق تر می بینه و به فکر فرو میره تا بتونه داده هایی که بدست آورده رو تجزیه و تحلیل کنه
یه موضوعی هست که به طور جالبی در آمهای متفکر و عمق نگر متداول هست، این دسته از آدمها معمولا به ندرت دچار احساسات آنی میشن و خیلی زود خوشحال یا ناامید نمیشن
من آدمهای ریزبین رو به دو دسته تازه کارها و حرفه ای ها تقسیم می کنم:
تازه کارها همیشه عبانی هستند و کمتر کسی میتونه خندشون رو ببینه، اونها تازه موفق شدن کم و کاستی های اطرافشون رو کشف کنند و از این بابت از همه چیز و همه کس طلبکارن، فکر می کنن اکثر مرذم خنگ و به درد نخورن و با کوچکترین بی نظمی به شدت از کوره در میرن و پرخاش می کنن
در عوض حرفه ای ها آرومتر برخورد می کنن، اونها علت ضعف افراد کم توجه و بی خیال رو به خوبی درک کردند و به جای مجرم انگاشتن اونها، پذیرفتند که صرفا بیماران و ناتوانهایی هستند که صرفا یک روزی به این دنیا آمدند و یک روزی هم خواهند رفت و هیچ اجباری نیست همه موجودات روی کره زمین برای دنیا مفید باشند!
البته باید اعتراف کنم پیوستن به دسته دوم واقعا سخته و باید برای قرارگیری در اون دسته خیلی تمرین و ممارست داشت :))
حالا بیاید بررسی کنیم کدام دسته از انسانها احساس خوشبختی بیشتری می کنند؟ انسانهای بی خیال و راحت طلب یا انسانهای سخت کوش و پرتوجه؟
دسته اول زندگی رو برای خودشون راحت و برای بقیه سخت می کنن و دسته دوم برعکس
برای دسته اول خوشبختی تا وقتی پابرجاست که دیگران مثل خودشون نباشند
اما برای دسته دوم خوشبختی وقتی حاصل میشه که همه مثل خودشون بشن
و چقدر دنیا قشنگ میشه اگر همه انسانها عمیق تر مسائل رو ببینند
اولین باشید که نظر می دهید