Last updated on ۱۳۹۹/۰۸/۰۸
زندگی به من بسیار آموخت
به من آموخت که هیچ چیز ثابت نمیماند
قدرتمند، دیر یا زود ضعیف میشود و ضعیف دیر یا زود قدرت را به دست میگیرد
به من آموخت که کلمات مهم هستند
کلمه میتواند بیمارت کند همچنانکه به سادگی شفایت بخشد
به من آموخت که هر فردی، خواسته یا ناخواسته شکاری برای فرد دیگر است
و زبانی که آزادت میکند، همان زبانی است که روزی اسیر و گرفتارت خواهد کرد
همچنانکه رودخانه ای که به من لذت میدهد، میتواند برای لذتش من را نیز قربانی خود کند
زندگی به من آموخت، آنچه که شادم میکند همان چیزی است که قراراست غمگینم کند
و آنچه غمگینم میکند قرار است روزی، لبخند شادی و رضایت بر چهره ام بنشاند
به من آموخت که راضی بودن از زندگی با رضایت به میانمایگی فرق دارد
به من آموخت که سبقت گرفتن به معنای قهرمان بودن و قهرمان شدن نیست
زندگی به من آموخت که آنچه من هزینه میکنم، درآمد فرد دیگری است
و درآمدی که به دست میآورم، چیزی است که دیگری تصمیم گرفته است هزینه کند
زندگی به من آموخت که جایی که همه چیز ساده است، به دنبال شکل دیگری از پیچیدگی بگردم
و در پس هر چیز که پیچیده میشود، در جستجوی قوانین ساده باشم
زندگی به من آموخت که تلاش کردن بدون فهمیدن و فکر کردن، بیهوده تاختن است
و فکر کردن، بدون تلاش کردن و راه رفتن، جز زهدی فریبکارانه نیست
زندگی به من نشان داد که هر روز، با سوالات تازه ای پیش روی من ایستاده است
شتاب کردن در یافتن پاسخ آنها، چندان ارزشی ندارد
چرا که بلافاصله، سوالات بعدی، در صف طولانی ابهام و شگفتی، آماده اند تا روبرویم بایستند
زندگی به من آموخت که عمیقتر فکر کردن به عالم هستی، شگفتی من را کاهش نمیدهد
بلکه افق شگفت تری را پیش رویم نمایان میکند
ارنست یبوا – رد پای مشخص زندگی
برگرفته از خبرنامه وب سایت محمدرضا شعبانعلی
اولین باشید که نظر می دهید