همیشه به ما یاد دادند که قبل از شروع به صحبت کردن موقعیت مکانی و زمانی رو به خوبی ارزیابی کرده باشیم چرا که یک صحبت درست در زمان نامناسب یا در جای نامناسب نه تنها تاثیر مثبت نمیگذاره بلکه ممکنه بی اثر و یا بدتر از اون تاثیر منفی بگذاره.
اما من دو مورد دیگه میخوام بهش اضافه کنم، برای اینکه بیشترین تاثیر مثبت رو از صحبت کردن ایجاد کنیم و برای اینکه صحبت ما در ذهن و روح طرف مقابلمون نفوذ کنه و به دلش بشینه لازم هست کلماتی که قرار هست ادا کنیم رو به دقت انتخاب کنیم، درهر کلمه دنیایی از معانی و مفاهیم نهفته هست که میتونه هدف ما از بیان جملاتمون رو در ذهن مخاطب کاملا تغییر بده.
به این مثال توجه داشته باشید لطفا:
تو حق نداری هر وقت عصبانی میشی طرف مقابلت رو به سختی بکوبی و تمام ویژگی های بدش رو به روش بیاری.
فکر نمی کنی اگر وقتی عصبانی هستی به جای کوبیدن طرف مقابل و یادآوری تمام ویژگی های بدش، بهتر باشه اول یکم خودت رو کنترل کنی و بعد براش علت عصابانیتت رو توضیح بدی؟
به نظرت بهتر نیست به جای اینکه همه مسائل رو باهم قاطی کنی، مستقیما از اون موضوع مشخصی صحبت کنی که تو رو رنج میده؟
در این صورت طرف مقابلت به جای جبهه گرفتن در مقابل انبوهی از حجمه ها، روی یک موضوع مشخص کوچیک ار تمرکز می کنه و بهتر می پذیره اشتباهش رو. و در این صورت تغییر به آرامی و آهسته آهسته صورت میگیره.
در اینجا ما از کلماتی استفاده کردیم که منظورمون رو به طرف مقابل بهتر برسونه، اگرچه در درست بودن جمله اول شکی نیست، اما پاراگراف دوم دیالوگ برنده هست قطعا.
و اما مورد دوم اینکه لحن بیان در احساسی که شنونده از ما دریافت می کنه بسیار موثره. بله احساس!
جالبه بدونید کلمات برای ما انسانها صرفا یک سری حروف پشت سر هم نیستند، کلمات و عبارات روح دارند و هر کدام حسی رو در ما جاری می کنند که لحن بیان ما، حالت چشم ها و صورت ما و حتی نحوه قرارگیری دست ها و فرم بدن در تشدید، کاهش یا تغییر اون احساسات بسیار موثره. (اگر بیشتر نباشه قطعا کمتر هم نیست)
به اون بخش دوم که (از حالات چشم ها به بعد) میگن زبان بدن که اگرچه خیلی مهمه (حتی در مکالمات تلفنی که طرف مقابل نه تنها چهره ما رو می شنوه (در صورتی که اغلب فکر می کنیم از اونجا که ما رو نمی بینن پس متوجه حالت چهرمون نمیشن)) اما الان موضوع صحبتمون نیست و جداگانه اگر فرصتی بود بهش می پردازیم.
اما اون قسمت اول (لحن بیان) بسیار مهمه، ما میتونیم یک جمله خبری رو با یه لحن شبیه پوز خند به جمله تمسخر آمیز تبدیل کنیم.
میتونیم یه سوال که صرفا جهت اطلاع بوده رو طوری بپرسیم که انگار منظورمون اینه اگر جوابت منفیه کارت تمومه، در این صورت سوال ظاهرا پرسشیه اما عملا تهدید آمیزه و وقتی میخوایم طرف مقابل رو قضاوت کنیم یا برای دیگران رفتار زنندش رو توصیف کنیم تا مورد حمایت اطرافیان قرار بگیریم و حق رو به ما بدند میگیم من فقط یه سوال ساده پرسیدم اما ببینید چطور با من رفتار کرد!
در مورد لحن گفتار هم تکنیک های زیادی هست که نیاز به تمرین داره تا بتونیم به خوبی تارهای صوتیمون رو کنترل و مدیریت کنیم. تشدید بر روی حروف خاص، تن صدا در بخش های مختلف مکالمه (آهسته و بلند)، مکث های مناسب بین عبارات کلیدی و… همه روشهایی هستند که به کمک اونها میتونیم لحن بیانمون رو به گونه ای مدیریت کنیم تا اون حسی که مورد نظرمون هست رو در مخاطب ایجاد کنیم و بعد معجزه اتفاق می افته! می بینیم که طرف مقابل با ما موافقت می کنه و به سادگی باهم به تفاهم می رسیم 🙂
شاد و کنجکاو باشید و از دانشتون (هرچند مثل من خیلی اندک از اون داشته باشید) به خوبی و در مسیر درست استفاده کنید 😉
اولین باشید که نظر می دهید