Last updated on ۱۳۹۹/۰۸/۰۸
کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد. استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند.
در طول شش ماه استاد فقط روی بدنسازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار میشود.
استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد. سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد. سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزیاش را پرسید.
استاد گفت دلیل پیروزی تو این بود که:
اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی.
ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود.
و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی!
حکمت مدیریتی داستان
چندی پیش نقلقولی منسوب به بروس لی قهرمان ورزشهای رزمی را منتشر کردم که در آن گفته بود: “من از کسی که ۱۰ هزار تکنیک را میداند نمیترسم، من از کسی میترسم که یک تکنیک را ۱۰ هزار بار تمرین کرده است.”
گاهی اوقات تسلط بر یک روش مدیریتی و استفاده درست از آن بسیار بهتر از آشنایی سطحی با چندین و چند روش است که تنها تمرکز شما را بر هم میزنند.
از سوی دیگر مهمترین نکته در ساختن یک مزیت رقابتی، شناخت واقعی قابلیتهای شماست. بعضی وقتها این قابلیتها از داشتههای شما ساخته میشوند و گاهی از نداشتههایتان!
در این مسیر آنچه لازم است دیدگاه خلاقانه استراتژیک است.
اولین باشید که نظر می دهید