Last updated on ۱۳۹۹/۰۸/۰۸
دلتان میخواهد برای همیشه زندگی کنید؟
در این پرسش هیچ کنایه و ایهامی نهفته نیست. یک تکنولوژی به نام cryonics یا سرمازیستی مدعی ارائهی راهحلی برای فریب مرگ است؛ اما آیا به واقع دستیابی به چنین چیزی محتمل است؟
در این مقاله به تحلیل و تشریح فناوری سرمازیستی خواهیم پرداخت.
در پروندهی ویژهی ترابشریت از امیال دیرینهی انسان برای دستیابی به نامیرایی سخن گفتیم و ضمن بررسی ریشههای تاریخی این میل به جاودانگی، به تشریح تلاشهای امروز انسان در راستای توسعهی فناوریهای نو برای بدل شدن به چیزی فراتر از بشر طبیعی صحبت کردیم. یکی از تئوریهای فعال این زمینه که طی سالهای اخیر بصورت عملی نیز پیادهسازیهایی به دنبال داشته، تصور منجمد کردن بدن انسان در حالتهایی نظیر مریضیهای لاعلاج برای رسیدن به آیندهای است که درمان آنها کشف شده باشد. فرض بر این است که باید با استفاده از تکنولوژیهای در حال توسعه، بتوان آدمی را منجمد کرد و به این طریق از گذران عمر او جلوگیری به عمل آورد تا سرانجام در آینده بار دیگر از انجماد خارج شده و ادامهی زندگی خود را در دنیایی با فناوریهای برتر یا درمانهای نوظهور بگذراند.
اگر تا کنون در خصوص سرمازیستی یا ایدهی آن چیزی شنیده باشید، احتمالا از طریق داستانها و فیلمهای علمی-تخیلی نظیر Futurama یا Star Trek بوده است اما جالب است بدانید این تلاشها در دنیای واقعی نیز به شدت در حال پیگیریست.
سرمازیستی، فرآیند قرار دادن فعالیتهای حیاتی بدن شخص در حالت تعلیق است؛ فرآیندی که به واسطهی آن بدن فرد را چنان سرد میکنند که قادر به حس کردن گذر زمان نخواهد بود. سپس در زمان مقرر، بدن شخص را دوباره به حالت حیات باز میگردانند. آنچه که احتمالا از آن اطلاع ندارید، این مساله است که هماکنون شما قادر هستید برای اجرای فرآیند سرمازیستی بر روی بدنتان در مراکز مخصوصی که این خدمات را ارائه میدهند ثبت نام کنید. حتی جالب است بدانید که درخواست اجرای این فرآیند کاملا از نظر مالی مقرون بهصرفه بوده و در دسترس همگان قرار دارد. شرکتی به نام Alcor که در این زمینه فعالیت میکنند هماکنون هزاران نفر را با قرار دادن در نیتروژن مایع از فعالیتهای زیستی تعلیق کرده یا در صف اجرای فرآیند خود قرار داده است.
انتظار برای تکنولوژی
ایدهی کلی کاملا ساده است: امروزه بسیاری از مردم به این دلیل میمیرند که پزشکی مدرن تکنولوژی مورد نیاز برای جلوگیری از پیر شدن و درمان بسیاری بیماریها را در اختیار ندارد. اما در هر حال دستاوردهای پزشکی آینده میتواند تکنولوژی مورد نیاز برای درمان هر نوع بیماری لاعلاج امروزی را بدست آورد. بنابراین سرانجام روزی خواهد آمد که افرادی که بر اساس استانداردهای مدرن، فعالیت حیاتیشان صلب شده و مردهاند، بعنوان بیمارانی با آیندهای خوش یمن در نظر گرفته شوند.
بنابراین اگر دانشمندان، شخص مورد نظر را در دمای بسیار پایین قرار دهند این احتمال وجود دارد که اطلاعات کافی در خصوص مغزهای یخ زده همچنان حفظ شده و سرانجام با توسعه و دستیابی بشر به تکنولوژی مورد نیاز، امکان ترمیم آسیبهای وارد آمده به بدن بخاطر بیماریها، یخ زدگی و کهولت سن را فراهم کند.
این همان ایدهی پایهای سرمازیستی است: زمانی که به انتهای خط رسیده و راه منطقی برای نجات پیدا کردن نداشته باشید، بهتر است وارد مخرن نیتروژن مایع شده و منتظر بمانید تا ظلم زمانه در قرن بیست و یک سپری شود. شاید بالاخره راهی برای احیا و درمان شما پیدا شود و آن روز… زندگی متفاوتی را آغاز خواهید کرد.
ایدهی اجرای چنین عملی برای مدتهای مدیدی است که وجود داشته. در سال 1773 میلادی یعنی 3 سال پیش از انقلاب آمریکا، بنجامین فرانکلین متن جالبی را به یکی از دوستانش نوشت:
ای کاش امکانش وجود داشت… که افراد مغروق را به گونهای مومیایی کنیم به گونهای که بتوان در زمان دیگری آنها را به حیات فراخواند؛ هرچند که در آیندهای دور باشد. بخاطر اشتیاق سوزانی که به مشاهده و دیدن وضعیت آمریکا در صد سال آینده دارم، ترجیح میدهم در برابر یک مرگ طبیعی که تعدادی دوستان مرا احاطه کرده باشند، به گونهای حفظ شوم تا بالاخره در آن زمان به واسطهی گرمای آفتاب کشور عزیزم به زندگی فراخوانده شوم. اما از منظر تمام احتمالات، ما در کشوری زندگی میکنیم که پیشرفتگی بسیار اندکی دارد و دانش در سطحی بسیار خام قرار دارد که بتواند چنین هنری را در زمان ما به درجهای از کمال برساند.
بسیاری از مبانی علمی و دیدگاهها در خصوص چگونگی اجرای این امر تغییر کرده اما هنوز ایدهی اصلی از همین قرار است. تفاوت بزرگی میان «کاملا مرده» و «تقریبا مرده» وجود دارد. تکنیکهای مدرن بر حفظ بدنها یا گاهی تنها سرها در درون مخزنی از نیتروژن مایع بصورت نامحدود تکیه دارد.
سرمازیستی در سال پیش، وقتی که یک دانشجوی کالج به نام کیم سوزی با تشخیص سرطان بدخیم مغز مواجه شد توجه بسیاری را به خود جلب کرد. این جوان با انتشار پستی در Reddit از مردم تقاضایی کمک کرده بود. کیم سوزی قصد داشت برای نجات احتمالی جان خود به سرمازیستی و انجماد روی آورد اما از نظر مالی توان تامین هزینهی آن را نداشت.
این پست جنجال بسیاری ایجاد کرد و حتی در نهایت حیرت باعث برانگیخته شدن خشم بسیاری افراد نیز شد. کیم سوزی سرانجام به لطف صدها نفر و نیز پیشقدم شدن خودِ شرکت Alcor موفق شد هزینهی مورد نیاز برای فرآیند سرمازیستی را تامین کند. این جوان در ژانویهی همان سال فوت کرد و مدت اندکی پس از آن بدنش به شیوهی سرمازیستی مورد محافظت قرار گرفت. کیم سوزی در متن نوشتهی خود که در Reddit منتشر کرده بود چنین گفته:
ای کاش میتوانستم یک دلیل قانع کننده برای اینکه چرا شایستهی دریافت یک شانس دیگر برای زندگی هستم ارائه کنم، اما چیز زیادی برای گفتن باقی نمانده. من هنوز هم بسیار جوانم و حتی زمانی که مورد تشخیص بیماری قرار گرفتم کالج خود را هم به پایان نرسانده بودم. متاسفانه تنها نکتهی جالبی که از زندگی من وجود دارد همین بیماری کشنده است و هنوز فرصت رسیدن به هیچ دستاوردی در زندگیام نداشتهام.
شرکت Alcor برای محافظت از بدن شما به شیوهی سرمازیستی مبلغ 80 هزار دلار دریافت میکند که فراهم آوردن یک تیم در محل اسقرار خود شما را نیز شامل میشود. همچنین برای نگهداری در این مرکز، شخص باید مبلغی معادل 590 دلار بصورت سالانه تحت عنوان هزینهی عضویت پرداخت نماید. بسیاری از افراد این هزینه را تحت قواعد بیمهای پرداخت میکنند و نگرانی از این بابت ندارند. جالب است بدانید شرکت Alcor در حقیقت غیرانتفاعی و ناسودبر است اما هزینهی سرویسها را به ناچار از اشخاص دریافت میکند. کاملا ساده است که شرکت Alcor را کلاهبردار بنامیم و آن را با دستفروشهایی که روغن مار را بعنوان علاج هر دردی به افراد ساده قالب میکنند مقایسه کنیم. همینطور به سادگی میتوان مشتریان این شرکت را دیوانگانی دانست که زیاد از حد داستان علمی-تخیلی خواندهاند؛ اما حقیقت تا حدودی پیچیدهتر است.
طب سرمازیستی
دانلود ویدیو
آیا واقعا حفظ ساختار مغزی که به تازگی با مرگ مواجه شده امکان پذیر است؟ هرچه باشد یخ زدگی با تخریب بافتها همراه است. اگر مغز را با یخ زدگی مواجه کنیم، آب موجود در سلولها حالت بلور به خود خواهد گرفت و میدانیم که آب از استثناها بوده و در حالت یخ زده دچار افزایش حجم میشود؛ چنین افزایش حجم و کریستالیزه شدنی موجب پاشیدن اتصال سیناپسها و تخریب غشای سلولی خواهد شد که حتی اگر علم آنقدر پیشرفت کند که روزی بتواند جسد یخزنده را احیا کند، در نهایت احتمالا باعث نابودی اطلاعات موجود در مغز که شما را به انچه که هستید بدل ساخته، میشود.
درست به همین دلیل است که کمپانیهای مدرن فعال در زمینهی انجماد و سرمازیستی، در واقع مغز افراد را منجمد نمیکنند. این شرکتها از مادهای شیمیایی به نام کرایوپروتکتنت (Cryoprotectant) برای جلوگیری از ایجاد بلورهای آب استفاده کرده و در عوض یخ، آن را به مادهای شیشهای و یکدست بدون هیچ بلور و کریستالی تبدیل میکنند. این مادهی شیمیایی دقیقا همان مادهای است که در بدن برخی ماهیها و قورباغهها یافت میشود که طی زمستان بصورت طبیعی منجمد شده و با فرا رسیدن بهار به حیات باز میگردند. بنابراین با نگاهی به طبیعت در مییابیم که چنین فرآیندی در حقیقت کاملا علمی و عملی بوده و اگر این جانوان از پس آن برمیآیند، پس ما نیز احتمالا خواهیم توانست آن را اجرا کنیم.
حال سوالی که مطرح میشود این است که چنین شیوهای در پستانداران به شکل جواب میدهد؟ محققان استخدام شده توسط شرکت پزشکی قرن بیست و یکم (Twenty-First Century Medicine,) موفق شدهاند کلیهی یک خرگوش را به این شیوه مورد انجماد قرار داده و دوباره با فرآیندی ضمن گرم کردن این اندام، دوباره کلیهی خرگوش را به حیات بازگردانند. دانشمندان این اندام را در بدن یک خرگوش زنده قرار دادند و مشاهده کردند که کلیه بصورت عادی به فعالیت خود ادامه میدهد.
محققان شرکت Alcor در آزمایشی تعدادی مغز سگ را به این شیوه مورد انجماد قرار دادند و سپس آنها را تحت میکروسکوپ الکترونی بررسی کردند. نمونهها نمایانگر سطح بسیار پایین آسیب بافتی بود که بهترین حالت محافظت را ایجاد میکرد؛ این محققان همچنین آزمایشات مشابهی را بر روی مغز موشهای صحرایی نیز به انجام رساندند. در گذشته، محققان چند موش را بصورت کامل تا 0 درجهی سانتی گراد سرد کردند و سپس از طریق اشعهی مایکروویو موشهای مورد آزمایش را گرم کرده و علائم حیاتی را دوباره ایجاد کردند. جالب است بدانید که محققان ضمن اجرای چندبارهی این آزمایش بر روی یک موش، هر بار با موفقیت و بدون بر جای ماندن هرگونه اثر جانبی و خطرناک حیوان مورد آزمایش را به زندگی بازگرداندند.
حتی در انسانها نیز نمونههای تصادفی از چنین رویدادی مشاهده شده که البته آزمایشات انسانی بنا بر دلایل اخلاقی و قانونی چندان گسترده نبوده است. یک زن سوئدی که در یک دریاچهی یخ زده غرق شده بود طی 80 دقیقه بطور کامل در دمای انجماد قرار گرفته و از نظر کلینیکی مرده تلقی میشد، اما سرانجام با تلاش نیروهای نجات از حالت یخ زدگی خارج شد و علائم حیاتی وی دوباره احیا شد.
متاسفانه تمام داستان به همین شکل حالت خوشایند و مثبت ندارد. حتی در بهترین حالت نیز همچنان اندکی آسیب بافتی بخاطر برشهای میکروسکوپی ناشی از تغییرات حرارتی بر روی بافت تحت حفاظت باقی میماند. بخاطر فرآیند سرد سازی بسیار سریعی که برای اجرای این عملیات نیاز است، شکست و برشهایی ممکن است بر روی بافت زنده بوجود آید (به افتادن یک تکه یخ درون یک نوشیدنی داغ فکر کنید). هرچه اندام مربوطه بزرگتر باشد، این آسیب بافتی نیز میتواند گستردهتر باشد.
بنابراین اندامی همچون مغز، طی فرآیند اجرای سرمازیستی شاهد روی دادن تعدادی شکاف و شکستگی میکروسکوپی خواهد بود. این شکستگیها میتواند منجر به از دست رفتن جزئی اطلاعات و حافظه شود (این شکستگیها احتمالا از سطح مولکولی تجاوز نخواهند کرد) اما مساله این است که پیش از احیای بیمار و زنده کردن دوبارهی او، لازم است سیناپسهای جدا شده و رگهای خونی دوباره به جای اصلی خود بازگردند. در صورتی که با استفاده از بهترین و مدرنترین تکنولوژی موجود، شخصی را منجمد کنید و پس از آن ضمن گرم کردن دوباره، تلاش کنید علائم حیاتی را به شخص بازگردانده و او را احیا کنید، تقریبا تمامی سلولهای فرد همچنان زنده خواهند بود اما شکافهای ایجاد شده در سلولهای مغزی میتواند منجر به سکتههای شدید شده و در همان لحظهی اول موجب مرگ قطعی شخص شود.
این بزرگترین مانعی است که بازگشتپذیری فرآیند سرمازیستی را با مشکل مواجه میکند که البته یکی از فعالترین بخشهای مورد تحقیق در این فرآیند نیز به شمار میرود. ممکن است بتوان با استفاده از مواد کرایوپروتکتنت تصحیح شده، سرد کردن آهستهتر، نگهداری در دمای بالاتر، یا ترکیبی از این المانها موجب از میان برداشته شدن شکست و آسیبهای حرارتی شد تا سرانجام امکان منجمد کردن و بازگرداندن انسانها به حیات بدون صدمهی جدی فراهم شود.
مشکل محتمل بعدی در حقیقت به وارد کردن مادهی کرایوپروتکتنت به درون مغز مربوط میشود. طی فرآیند انجماد، از یک پمپ پزشکی مخصوص برای خارج ساختن خون از مغز و جایگزین کردن آن با مادهی کرایوپروتکتنت استفاده میشود. متاسفانه در صورت نرسیدن خون و جریان اکسیژن کافی به سلولها برای مدت کوتاه 6 دقیقه، سلولهای قرمز خون در مغز و بسیاری از مویرگها شروع به افزایش حجم و تورم کرده و موجب ایجاد لختگی در سرتاسر مغز میشوند. این رویداد که بعنوان پدیدهی بدون جزر شناخته میشود، رساندن مادهی کرایوپروتکتنت به بخشهای عمیق قشر سفید مغز را بسیار دشوارتر از پیش میکند.
در حال حاضر تعدادی راهحل برای حل این معضل وجود دارد که استفاده از هپارین، آدرنالین و دمای پایین برای کاهش تورم سلولهای قرمز و تسهیل جریان خون از آن جمله هستند اما مادهی منجمدکنندهی مذکور همچنان مقیاس زمانی بسیار کوتاهی برای عملکرد خود دارد. با وجود این حقیقت که تخریب فیزیکی نورونها با سرعت بسیار اندکی روی میدهد، اما تنها پس از یک ساعت گذر زمان در حرارت اتاق، حفظ و نگهداری از ساختار بخشهای عمقی مغز به کاری بسیار بسیار دشوار بدل خواهد شد. به عبارت دیگر باید گفت که اگر افراد متخصص در لحظات مرگ شما دور تا دورتان را نگرفته باشند تا عملیات خود را به محض رسیدن لحظهی مرگ آغاز کنند، تردیدی وجود نخواهد داشت که بسیاری از قسمتهای بافت مغزی شما با آسیب مواجه شده و به کریستال یخ بدل خواهد شد. این هم یکی دیگر از حیطههای سرمازیستی است که تحت تحقیقات فعال و فراوان قرار دارد و انتظار میرود در دوران زندگی ما دستاورها و بهبودهای بزرگی نیز در آن رخ دهد.
به هیچ وجه در این مرحله مشخص نیست که فرآیند منجمدسازی در آن حد اطلاعات درون مغز را دست نخورده حفظ خواهد کرد که بتوان دوباره به بازسازی و احیای آن پرداخت یا نه. البته اینطور به نظر میرسد که با چنین حالت مثبتی روبرو هستیم اما بعنوان سخن نهایی در این خصوص، باید گفت که همچنان مجبوریم صبر کنیم و ببینیم دانش و علم آینده چه قابلیتهایی را در خود نهفته خواهد داشت. رالف مرکل که یکی از مخترعان رمزنگاری کلید عمومی است در یکی از سخنرانیهای خود در خصوص سرمازیستی میگوید:
سرمازیستی در حقیقت یک آزمایش است؛ تا کنون گروه کنترل در این آزمایش عملکرد چندان جالبی نداشته است.
کسب و کار سرمازیستی
دانلود ویدیو
در کنار سطح کیفیت خود حفاظت سرمایی و احتمالات مربوط به آن، بیماران و مشتریانی که به ارائه دهندگان سرمازیستی مراجعه میکنند در حقیقت در حال قمار کردن بر جنبهی تجاری ماجرا نیز هستند که متاسفانه جنبهی جدیتری نسبت به جنبهی پزشکی و درمانی آن پیدا کرده است. یکی از اولین کمپانیهای فعال در زمینهی سرمازیستی به نام California Society for Cryonics تنها به این دلیل که خویشاوندان برخی از افراد منجمد شده از پرداخت هزینهی نگهداری آنها سر باز زدند، اجازه داد هر ۹ شخص از حالت انجماد در آمده و رسما به زندگی آنها پایان داد. جنجال بر پا شده بر سر این ماجرا، دستیابی به فناوری سرمازیستی را دههها به عقب انداخت.
با وجود اینکه این مشکل به خصوص حل و فصل شد (بودجهی تامین شده برای فرآیند انجماد اکنون توسط کمپانیهایی که مسئولیت حفاظت و نگهداری را بر عهده دارند بصورت بیمهای سرمایهگذاری میشود)، اما روی دادن این مساله نمایانگر یک موضوع مبهم عمیقتر است: سوال این است که آیا یک کمپانی فعال در این زمینه قادر هست به اندازهای دوام آورده و عمر کند که به تکنولوژی و دانش پزشکی مورد نیاز برای درمان افراد منجمد شده برسیم؟ این روزها حتی سودآورترین شرکتهای حوزهی فناوری نیز با صعود و افولهای غیرمنتظره روبرو هستند. اگر برای رسیدن به تکنولوژی و درمان مورد نیاز، لازم باشد یک یا حتی
اولین باشید که نظر می دهید